728 x 90

تشعشع شفق سرخ ۱۹بهمن بر استمرار حیات مجاهدین

حماسه ۱۹بهمن ۶۰
حماسه ۱۹بهمن ۶۰

در حیات ملتها همواره رویدادهای ویژه‌ای ورای گذران روزگاران‌شان رخ می‌دهند که بسان قله‌هایی بر استمرار حیاتشان سایه می‌افکنند. در این سایه‌افکنی، گویی اسطوره‌ای می‌شوند که نماد استمراردهندهٔ ارزش‌های ملی، انسانی و فرهنگی‌شان می‌گردند. در میهن‌مان ایران می‌توانیم جنبش‌های بابک خرم‌دین، مشروطیت، میرزای جنگلی و مصدق را نمونه‌هایی از این سایه‌افکنی و اسطوره گشته، نام ببریم.

در ۴۰سال گذشته یکی از این رویدادها، حماسهٔ ۱۹بهمن ۱۳۶۰ است که یکی از قله‌های سایه‌افکن بر حیات مجاهدین خلق ایران بوده است. این رویداد، هم در لحظات وقوعش و هم در آثار پس از آن، با خود ارزش‌هایی را خلق کرد که مجاهدین به جمعبندی و جاری کردن آنها در زندگی‌ مبارزاتی‌شان پرداخته‌اند.

در ۱۹بهمن ۶۰ نیرویی اندک از مجاهدین به رهبری موسی خیابانی با خیل تا دندان مسلح پاسداران شب‌پرست جهل و جنایت، به نبردی نابرابر برخاستند. تمامی مجاهدین و در صدرشان موسی خیابانی و اشرف رجوی به‌ شهادت رسیدند. آنان هیچ چیزی از خود به دشمن آزادی ندادند. لاجوردی دژخیم هم پیکر سرداران آزادی را بر حیاط برفی اوین چید تا نمایشگاه رذالت نظامی پلشت را کامل کند. لاجوردی که دچار سادیسم جنایت‌اندیشی و اعتراف‌گیری بود، در مخیلهٔ مازوخیستش بساطی را چیده بود که زندانیان بر پیکر سرداران به سمبل‌های آزادی بی‌حرمتی کنند! اما همان صحنه‌پردازی هم با هوشیاری و دلیری زندانیان مجاهد و مبارز، به حماسه‌ای دیگر در استمرار آثار ۱۹بهمن بدل شد. لاجوردی که بساطش روی سرش خراب شد، در یک عقده‌گشایی هیستریک و انتقام‌گیری حیوانی،‌ آن زندانیان قهرمان را هم اعدام کرد!

۱۹بهمن ۶۰ در زمانی اتفاق افتاد که سنگین‌ترین خفقان و افسارگسیخته‌ترین سرکوب سیاسی و اجتماعی توأم با اعدام‌های بی‌وقفهٔ زندانیان سیاسی در سراسر ایران جریان داشت. روزگاری بود که کسی جزئیات و حجم جنایت توسط خمینی را نمی‌دانست. بی‌سبب نبود که اشرف رجوی در نامه‌ای نوشت: «به‌راستی که جهان خبردار نشد که بر ملت ما در این چند ماه چه گذشت»!

 

پیامی که ۱۹بهمن آفرید و تکثیر کرد 

ـ آن روز صبح که آلبومی از سرداران در معیت موسی خیابانی غرق گل سرخ جاری در حیات آرمان آزادی می‌شد، پیام ۱۹بهمن، وفاداری به خواسته تاریخی مردم ایران بود.

ـ آن روز صبح کبوتری از محوطه زعفرانیه تهران به هوا خاست که هرگز شکار شدنی نبود و نشد. کبوتری حامل «فدای همه‌چیز» خود در مقابل خمینی تا رسیدن به همه‌چیز برای آینده ایران و ایرانی تضمین شود. زان پس و رخدادهای سال‌های پسین، اثبات همین تنها راه برای نجات آزادی بود.

ـ آن شب که خبر کوتاه بود و حیرت‌انگیز، زمزمه‌ای بر لبان شهر نشست که بوسه درود بر ترمهٔ مفروش خون سرداران نهاد و دانهٔ نفرین در دل کوی و برزن ایران‌زمین علیه سلسلهٔ سفله و پلشت حاکم کاشت تا نهالش بروید و در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ گل دهد و در نسل‌های نو بشکفد.

ـ آن شب که خبر ناگهان چشم را به چشم می‌دوخت، صفیری می‌شد که سلول‌های زندانهای سراسر ایران را به هم ‌می‌آمیخت تا زندانیان با تبسم و اشک، با محبوب آزادی میثاق بندند و ارادهٔ پایداری و مقاومت را صیقل زنند.

ـ آن شب که خبر کوتاه می‌نمود، بسان گوی انباشته از انرژی متکاثف‌گشته، به جانب آینده‌ای رها شد که سایه‌افکن بر حیات مجاهدین گشت. مجاهدین در ۱۹بهمن بزرگ‌ترین فدای تشکیلاتی‌شان را کردند؛ اما به‌طور عجیبی بزرگ‌ترین تضمین آینده‌، به جانب‌شان بازگشت.

ـ آن روز نام اشرف رجوی، خونی شد که از برف‌های ستیغ‌ رنج و عشق زن ایرانی بر دامنه و دشت تاریخ فردا جاری گشت. نام و خونی که از آتش آن، بسا ققنوس‌ها از سپیده‌ٔ ۱۹بهمن به هوا خاستند. صاعقه‌ای که جبر کور استثمار سیاه و جنایت علیه زنان را شکست و افقی درخشان را پیشاروی زن ایرانی در نبرد با اهریمن زن‌ستیز آخوندی نمایان نمود و در گذار زمان تکامل بخشید.

ـ آن شب در سیمای آرام و صحیفهٔ پلک‌های موسی خیابانی، تبلور سیرتی مطمئن و وجودی مصفّاگشته در کوره‌های عشقی خجسته‌ساز و شکوه‌پرور هویدا بود. چشمانی خموش و پرسخن در زیر طاق ابروانی مشکین‌فام، عظمت زیبا و الهام‌بخش معشوق خفته‌ٔ آزادی را ندا می‌دادند.

«قابی از ستارگان

گرداگرد یادهای توست.

موج‌ها تو را می‌شنوند

بادها
یادهایت را می‌شمرند...

 

آسیمه‌سری چون تو

با عشق بی‌مرگت

تبرک زمینی...».

 

آن روز نبردهای پیاپی و سراسری مجاهدین از ۳۰خرداد به بعد، به قلّه‌ٔ ۱۹بهمن ۶۰ رسیدند و در آن قلّه به «گل توفان» بدل گشتند. ۱۹بهمن ۶۰، خورشیدی در میهنی شب‌زده گشت و پرتوهایش هم‌چنان ارغوانی ماند. گل توفانی که در مسیر گسترش‌یابنده‌اش، دژها و انقیادهای ارتجاع ابلیس مسلط را درهم‌می‌شکست.

چه ستارگانی که در شبی عمیق، «معتکف پرده‌ٔ غیب» بودند و در روشنایی این پرتو، از پرده‌های «شب تاریک، برون آمدند». از آن پس در هر گشایشی، افقی نوین ظهور می‌کرد و آفاق و چشم‌اندازهایی با روح و عواطف و هستی عناصر این جنبش گره خوردند. گره‌خوردن نیازهای یک جنبش با روح و عواطف و هستی عناصر آن، ضرورت انطباق فعال و عینی با شرایط پیچیده‌شونده را ایجاب می‌کرد.


تشعشع شفقی سرخ

آن شب با ستارگان دنباله‌دار خاطراتمان به منظومه‌ٔ تودرتوی شبی اندوه‌ناک و قیرین رسیدیم. شبی در فاصله‌ٔ هوشیاری و ناباوری در پای تلویزیون، مردمک چشمان از حیرت تماشای تصویری نمی‌گذاشتند پلک‌ها به هم رسند. آنجا و در فاصله‌ٔ آن تصویر و آن نگاه، تمام جهان خلاصه‌ای از نفرت و اندوه و نیرنگ و بی‌شرمی بود. آنجا و در آن فاصله‌ٔ کوتاه، کسانی از امتداد شفق سرخ و ندای دانایی و حقیقت، غریب و بی‌صدا بودند و کسی از جنس شبق و شناعت و سلسله شقاوت، فاتح و سرمست می‌نمود. آن شفق و ندای حقیقت چون گوی‌های فشرده در گهواره‌ٔ غلتان موسای عمران، در بارگاه خفاشان شب‌پوش و ریاکار فرعون بود.

جلاد دست‌آموز و داسِ دستان خمینی بر بالین شهیدان ۱۹بهمن بود. شام غریبان مجاهدین، غریبه‌گی شفق سرخ و حقیقت‌شان بود که دلتنگی و هجر سنگینش، هم‌چون مهی سرتاسر ایران و اکناف و کنار جهان را، هر جا که مجاهدی و انسان و وجدان حقیقت‌جوی هوشیار و بیداری بود، پوشاندش.



گذرگاهان ثبات و حیات 

۱۹بهمن یکی از منظومه‌های به‌هم‌پیوستهٔ پایداران و وفاداران آرمان آزادی است. هر منظومه‌ای شناسنامهٔ ۵۳سال هجرت از ستیغی به ستیغی با سلسله‌ا‌ی از راهگشایی‌هاست. این فلق و شفق به‌هم‌پیوستهٔ منظومه حیاتی است که دیگر هیچ حصار و عرصه‌ای از پس تکاپوی آینده‌سازش برنمی‌آید و نتواند که به بند و انقیادش کشد. دیگر خاک‌ها و نشانه‌های جغرافیایی، کفافش نمی‌دهند. در هر منظومه‌ای از شاخه‌های بخشاینده‌ٔ شجره‌ٔ آزادی، ثمرات «صبر و ثبات» چید و در عبور از این گذرگاهان و تالارها و منظومه‌های دیرین و نوین، مژده‌بخش «آب حیات» گشته است. او دیگر به آرمان میهن و خلقش پیوسته و عجین عشق اوست و وسعت ارض هستی، آوردگاه نبرد بی‌توقف خدای آزادی‌ست با ناخدای استبداد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/925cc917-5ad0-4b28-97ff-0d99a7ab39e8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات