728 x 90

گردهمايي جوامع ايرانيان در كاليفرنيا_92,

رسول امین منصور - جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا

-

رسول امین منصور
رسول امین منصور
سلام بر همگی،
من رسول امین همراه با همسر و 2 فرزند دانشگاهی‌ام در «ساکرمنتو» زندگی می‌کنم و صاحب یک باشگاه بولینگ به‌نام «کاپیتال بول» در غرب ساکرمنتو هستم.
من مفتخرم که امروز جامعه ایرانیان مقیم در شمال کالیفرنیا را در این‌جا نمایندگی می‌کنم. می‌خواهم از تک‌تک شما که امروز در این‌جا هستید تشکر کنم، مخصوصاً از میهمانان عزیزمان. که نمایندگان واقعی اصول و ارزشهای آمریکا هستند. آنها هم‌چنان با شور و شوق حقایق را بیان می‌کنند. و حمایت آنان از عدالت کمک بسیار بزرگی به ما در شرایط سخت، و مشوق خوبی در زمان شادیهایمان است.
جامعه ما از این‌که جزیی از جامعه بزرگ ایرانیان مقیم آمریکا در سراسر این کشور است به خود می‌بالد. ما در فعالیتهای مختلفی شرکت داشته‌ایم، از جمله کار کردن با نمایندگانمان در کنگره آمریکا، برگزار کردن کنفرانسها، جلسات توضیحی، سمپوزیومها، و برگزاری تظاهرات در کالیفرنیا، نیویورک، و واشینگتن دی سی.
وظیفه ما به‌طور فعال در 35سال گذشته روشنگری و افشای دائمی نقض خقوق بشر در ایران برای رهبران مذهبی، سیاسی و افکار عمومی و مقامات آمریکا بوده است.
اجازه بدهید کمی راجع به تجربه شخصی خودم برایتان بگویم. بعد از سقوط شاه در ایران، من برای بازدید به ایران بازگشتم. یک روز که در حال قدم زدن در خیابان بودم با پسران و دختران جوانی برخورد کردم که روزنامه سازمان مجاهدین خلق ایران، به نام «مجاهد»، را می‌فروختند. ناگهان اوباش طرفدار خمینی به آنان حمله کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. من متعجب و حیران فقط شاهد ماجرا بودم. این واقعه حس کنجکاوی مرا در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران برانگیخت و موجب شد که اولین نسخه روزنامه مجاهد را در آن روز بگیرم. وقتی که به منزل برگشتم، از اول تا آخر آن را کلمه به کلمه خواندم. چیزی که خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد مقاله‌یی بود که توسط مسعود رجوی نوشته شده بود.
از آن روز به بعد، برای اولین بار احساس کردم کسی هست که درد دل مرا بیان می‌کند و احساس کردم باید کاری انجام دهم. زمانی که به آمریکا برای به اتمام رساندن تحصیلاتم بازگشتم، دانشجویان بسیاری را دیدم که مثل من فکر می‌کردند. از آن پس من هرگز خاموش و ساکت نبوده‌ام، و امروز صدای من به صدای ما تبدیل شده است.
پس به همین دلیل، من فکر می‌کنم درست باشد که بگوییم ما آخوندها را به خوبی می‌شناسیم. چون شخصاً آنها را از نزدیک تجربه کرده‌ایم. در بهترین حالت می‌توان گفت آنها افراد بی‌عقلی هستند که به قرون وسطی تعلق دارند. آنها نمی‌توانند، نمی‌خواهند و نخواهند توانست جزیی از جامعه مدرن مدنی جهان شوند. تاریخ نشان داده است که اصلاحات در این رژیم غیرممکن است. هر زمان که رژیم احساس خطر می‌کند برای فرار از زیر فشار، دست به بازی اصلاحات می‌زند. و متأسفانه آنها در غرب متحدانی پیدا کردند که این بازی را دوست دارند.
از نظر مردم ایران، ملاها تمامی منابع مادی کشور را برای سرکوب مردم، صدور تروریسم، و کمک به دیگر دیکتاتورها و سازمانهای تروریستی مصرف می‌کنند. مثل بشار اسد در سوریه، نوری مالکی در عراق و حزب‌الله در لبنان. شل کردن فشار تحریمها نتیجه‌یی به جز بقای موقت ملاها که هم‌اکنون در زیر فشار از طرف مردم ایران هستند، نخواهد داشت.
پرزیدنت اوباما، اگر شما واقعاً باور دارید رژیم ایران حامی اصلی تروریسم دولتی در جهان است، چرا می‌خواهید تحریمها را شل کنید؟ چرا شما مردم ایران، عزیزان ما در اشرف و لیبرتی را به‌رغم تعهد آمریکا برای حفاظت از آنها رها کرده‌اید؟ چرا شما با چنان رژیمی از موضع ضعف مذاکره می‌کنید؟
جهان باید به‌خاطر داشته باشد که آخوندها 120هزار تن را در ایران به‌خاطر عقاید سیاسی‌شان به قتل رساندند. آخوندها به بشار اسد کمک‌رسانی می‌کنند که صدها نفر را هر روز در سوریه به قتل برساند. هیچ آمریکایی نباید فراموش کند که این رژیم ایران بود که قتل آمریکاییان در لبنان، در برجهای خبر در عربستان و هزاران تن در عراق و افغانستان را هدایت کرده است.
تا آنجا که به اکثریت عظیم ایرانیان در داخل کشور و در ایالات متحده مربوط می‌شود، شل کردن تحریمها علیه آخوندها پیام غلطی را می‌فرستد و به ضد خودش عمل خواهد کرد. ما نباید فراموش کنیم که اگر به‌خاطر افشاگریهای اتمی مجاهدین و تأثیر تحریمها علیه رژیم نبود، آخوندها قبول نمی‌کردند که حتی یک قدم از جاه‌طلبیهای هسته‌یی‌شان عقب بنشینند. جامعه بین‌المللی و به‌طور خاص، ایالات متحده باید هشیاری خود را حفظ کنند و قاطعانه عمل کنند. تنها نتیجه قابل‌قبول مذاکرات هسته‌یی باید برچیده شدن کامل برنامه تسلیحات اتمی رژیم و دسترسی بدون مانع آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و بازرسیهای سرزده به تمامی سایتهای مظنون رژیم آخوندی باشد.
در پایان، می‌خواهم این نکته را خاطرنشان سازم.
از زمان اولین برخوردم، آن پیام آوران جوان صلح و دموکراسی به ذهنم می‌آیند. من هنوز می‌توانم چهره‌های بیگناه اما مصمم آنها را به تصویر بکشم. از خودم سؤال می‌کنم چه بر سر آنها آمد؟ آیا آنها زنده‌اند یا توسط خمینی، خامنه‌ای یا وزیر دادگستری فعلی روحانی، مصطفی پورمحمدی که عضو یک کمیسیون 3نفره بود که 30هزار تن از زندانیان سیاسی را در سال 1367 به پای چوبه‌دار فرستاد، کشته شده‌اند؟ آیا آنها توانستند ایران را ترک کنند و به اشرف بپیوندند؟ اگر این کار را کردند، آیا توسط نیروهای مالکی در اشرف کشته شدند یا توسط موشکهایی که به لیبرتی شلیک شد، به قتل رسیدند؟ آیا آنها اکنون در کمپ لیبرتی هستند؟
من می‌دانم که هرگز پاسخ این سؤالات را نخواهم یافت. ولی می‌دانم و پیام آنها را به‌خاطر دارم و هرگز از ترویج پیام آنها دست بر نخواهم داشت. من هرگز از حمایت از قهرمانان لیبرتی دست بر نخواهم داشت. من مایلم از همهٴ کسانی که در این سالن حضور دارند و هر کس که این برنامه را تماشا می‌کند بخواهم که تلاشهای خودشان را برای این آرمان ارزشمند دو برابر کنند. هدف یک چیز است: تغییر رژیم توسط مردم ایران برای دموکراسی و حقوق‌بشر در ایران. مردم ایران قطعاً شایسته چنین چیزی هستند.
از همهٴ شما متشکرم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/3b1b6e96-66a6-4bdb-bff6-d5c7696db3a3"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات